#فصل_بادبادک_ها_پارت_67

- اون که با رأی پدر تو به مدیریت رسیده بود.

- انوش ذاتاً مدیره.

با خنده ادامه دادم: دست به هر کاری زده موفق بوده. همه قبولش دارند.

- دوستش داشتی؟

از سوال ناگهانیش درباره احساساتم تعجب کردم ولی به روی خودم نیاوردم و گفتم: من تازه برادرم رو از دست داده بودم... با اون افتضاح! ایمان هم که رفته بود قطر. به خاطر ازدواج، دو ترم آخر از مشهد انتقالی گرفته بودم و تو فضای دانشگاهی جدید بودم... بابا هم حالش بد بود... اصلاً نمی فهمی چقدر گیج کننده ست. همه ی امیدم به انوش بود.

سرش رو پایین انداخته بود و گوش می داد. دلم می خواست با یه نفر حرف بزنم که نگران ناراحت شدنش نباشم. رستار هم آدم بدی به نظر نمی رسید. حتی بعضی از خصوصیاتش خیلی باعث اعتماد می شد.

- اوایل از بی محلی هاش و گاهی غرغر کردنش خوشم میومد. به یه ماه نکشید که فهمیدم من رو به عنوان شریک زندگی قبول نداره. اختلاف سنی مون هم زیاد بود.

- با هم بزرگ شدیم. فقط دو سال از من بزرگتره. اخلاقش رو می دونم. با همه همینه!

- ازش کمک می خواستم، می گفت آویزون منی. سر به سرش نمی ذاشتم، می گفت چشمت دنبال یکی دیگه ست...

پوزخند زدم و ادامه دادم: توی دانشگاه برام بپا گذاشته بود.

- چرا فکر نمی کنی دوسِت داشت؟

- آره. از عشق زیاد زن گرفت.

البته تا قبل از اینکه من بفهمم صیغه بودند. بعد از طلاق من، عقدش کرد. ولی زدن این حرف ها به رستار چه فایده داشت؟

خواست چیزی بگه که گفتم: ولش کن.

گوشه ی پتو رو گرفت و روی شونه هاش انداخت. نزدیک تر شدم و بهش تکیه دادم. یاد الهام و چند تا از بچه های دبیرستانمون افتادم که توی این آلاچیق همین طوری کنار هم می نشستیم و چرت و پرت می گفتیم. بیشتر حرف ها هم درباره ی پسرهای اطرافمون بود. خنده م گرفت که گفت: چیه؟

- یه آدم عجیب غریب پیدا کردیم که به درد همه کار می خوره.

خندید و گفت: گارانتی هم داره.

برای سومین بار صدای sms گوشیم بلند شد و شیرازی گفت: دخترم! جواب بده.

با تعجب نگاهش کردم که بلند شد و بیرون رفت. لایه های عکس رو save کردم گوشیم رو از کشوی میز بیرون آوردم. همچین گفته بود «دخترم» که انگار چهل سال از من بزرگتره !! یا من اینجا واسه گردش علمی اومدم!

شماره ی رستار بود. انتظار داشتم از الهام باشه ولی انگار سرش شلوغ تر از این حرف ها بود. متن هر سه یکی بود: داخل ساختمونی؟

جواب دادم: آره. چطور؟

romangram.com | @romangram_com