#فردا_بدون_من_پارت_79

گفتیم

ناردیس:"اصلافکرنمیکردم شمام بیاین"

بایہ لبخندگفتم:

"آخہ میدونستیم اگہ نیایم ناراحت میشی ،ماهم کہ اصلاطاقت ناراحتیہ تورونداریم عزیــــــــــــــزم"

مهدیہ:"بعدشم تولدکہ بدون ماصفانداره ساندیس جــــــون"

ناردیس یہ لبخندزورکی زدوگفت:

"همینطوره،راستی آنیتانیومده؟"

همون لحظہ آنیتاوسیاوشم اومدن تولدشوبهش تبریک گفتن،

آنیتا:"ساندیس جون ماکجــ...."

ناردیس حرف آنیتاروقطع کردوگفت:

"ناردیس عزیزم اسمم ناردیسہ"

آنیتا چشم غره ای واسش رفت وگفت:

"چہ فرقی میکنہ حالا،آها داشتم میگفتم ماکجالباسامونوعوض کنیم؟"

ناردیس باحرص دختریوصدازدکہ ماروبردتویہ اتاق توطبقہ بالابعداینکہ مانتوهامونودرآوردیم آرایشمونوتجدیدکردیم ورفتیم پایین باچشم دنبال پسراگشتیم کہ عرفانہ بادستش گوشہ ای ازسالنونشون دادن گفت:

"اوناهاشن "

وآرومتردرگوشم ادامہ داد

"وای آرام عرشیام هستش،چیزه میگم من خوبم؟"

باتموم شدن حرفش اومدجلوم وایستاد

romangram.com | @romangram_com