#فردا_بدون_من_پارت_76
"آنی بروکنارتامن این دخترآدم کنم"
آنیتا:"واسیاچیکارش داری؟"
مهدیہ :"چیشده ؟"
سیاوش حرصی نگاهم کردوگفت:
"ازاین خانوم بپرسید"
من:"خُب منم وقتی خوابم تواذیتم میکنی اینم تلافی یکی ازاونا"
سیاوش بایہ لبخندموزی گفت:
"کہ تلافی میکنی آره آرام خانوم؟"
چیزی نگفتم کہ خیلی سریع ولی آروم آنیتاروهل دادکنار بایہ جهش پریدسمت منوانداختم رودوشش باچشمای گردشده گفتم:
"چیکارمیکنی سیابزارم زمین بچہ هایہ چیزی بهش بگید"
عرفانہ:"هرکاری میکنی بکن فقط دستوپاش نشکنہ کہ میخوایم بریم تولد"
عصبی عرفانہ رونگاه کردم کہ خفہ شدسیام باخنده رفت طرف اتاقشون کہ بچہ هام دنبالمون اومدن
سیاوش جلوی درحموم مکثی کردوگفت:
"خُب آرام خانوم آماده ای؟"
من:"سیامیخوای چہ غلطی کنی؟"
آب سردوتاآخربازکردوگفت :
"الان نشونت میدم"
romangram.com | @romangram_com