رمان فردا بدون من

#فردا_بدون_من_پارت_21

کیارش :"بمیری الهی دختر،کچل شی شوهرگیرت نیادیااگہ اومدکچل باشہ"

عرفانہ:"داشتی میگفتی عموفرهادبهت زن نمیده واین حرفا"

انگارتازه متوجہ سوتیش شده بودکہ مضطرب گفت:

"اووم ...چیزه..."

یهوسیاوش اومدکمک داداششوگفت:

"اوه اوه دختره وحشی داداشموکچل کردیا "

وبہ بغل موهای کیارش کہ بخاطرمدل خامہ ایش کوتاه تربوداشاره کرد...











دوباره همہ زدن زیرخنده کہ توهمین حین گارسون اومدوسفارشای همہ رویادداشت کرد ودرآخرازسیاوش پرسید:

"شماچی میل داریدآقا؟"

سیاوش:"من هرچی خانومم بخوره منم همونومیخوام"

گازسون:"خُب سفارش خانومتون چی بود؟"

سیاوش بالحنی کہ زورمیزدتاعصبانی نشونش بده گفت:

"یعنی چی آقا،سفارشای خانوممویادداشت نکردید؟"

romangram.com | @romangram_com