#فردا_بدون_من_پارت_152
من:"سلام عزیزبفرمایید"
عزیز:"سلام دخترم خوبی؟"
ازجلوی درکناررفتم کہ اومدتو
من:"خوبم عزیزشماچطورید؟"
عزیز:" خوبم بدنیستم یہ نفسی میادومیره اینروزا زیاداحوالم خوش نیست"
آرسام:"چراعزیزجون خدابدنده"
عزیزبادیدن آرسام گل ازگلش شکفتوگفت:
"عِہ پسرم توام اینجایی؟ خوبی عزیزم؟"
آرسام:"مرسی عزیز،گفتم بیام بہ آرام یہ سری بزنم"
عزیز:"خوب کردی پسرم درست نیست یہ دخترتنهابمونہ این خواهرتوام کہ هرروزبیرونہ توبیای دیگہ خیالم ازبابتش راحتہ والاچخبره هرروز هروز یااین خونہ دوستاشہ یااون دوستای جلفش اینجان هرچندوقت یہ بارم یہ پسرگنده میاداینجا اسمش چی بودآهاکیا"
باچشمای گردشده بہ عزیزنگاه میکردم این چرا داره راپورت منوبہ آرسام میده ؟
آرسام با
لحن خندونی گفت:
"ازاین بہ بعدبیشترحواسم بهش هست مرسی ازاینکہ بهم خبردادین"
عزیز:"خواهش میکنم پسرم وظیفہ بود"
romangram.com | @romangram_com