#فردا_بدون_من_پارت_142


من:"باشہ"

کیارش قطع کردومن بعدخدافظی ازبچہ ها رفتم جلوی دانشگاه کہ دیدم کیارش توماشینش منتظره درجلوروبازکردم خودموپرت کردم توماشین

من:"سلام آقای دکتر"

لبخندخستہ ای زدوگفت:

"سلام خانومی چطوری؟"

من:"خوبم توچطوری؟خستہ بنظرمیای"

کیارش ماشینوروشن کردوگفت:

"خستہ بودم اماتاقبل اینکہ توروببینم "

نگاهی بهم انداختوبااخم گفت:

"دماغت چرابادکرده وکبودشده"

من:"بایکی دعوام شد"

کیارش:"جدی گفتم"

من:"منم جدی گفتم"

کیارش:"باکی دعوات شد"

من:"بیخیال کیا گازبده کہ زودتربرسیم خونتون کہ دلم واسہ خالہ وعموتنگ شده"

کیارش:"پس خوشبحال مامان بابام"

......


romangram.com | @romangram_com