#فردا_بدون_من_پارت_13


"نشنیدم صداتو"

من:"باشہ"

کم پیش میومدآرسام اینطوری عصبی شہ،یہ نگاه ازآینہ ماشین بہ خودم انداختم کہ دیدم پیشونیم کمی زخمی شده یہ نگاه بہ آرسام کہ داشت باراننده ی اون ماشینی کہ باهاش تصادف کردیم دعوامیکردیہ نگاه دقیق بہ راننده اون ماشینہ انداختم کہ درکسری ازثانیہ چشمام ازتعجب گردشدعِــہ اینکہ ...


اون پسرس اسمش چی بودآهان اهورا دوستشم پیشش بود،ازماشین پیاده شدم ورفتم سمتشون هرچی نزدیک ترمیرفتم ازحرفایی کہ بہ آرسام میگفت جری ترمیشدم باعصبانیت روبہ اهوراکہ داشت باآرسام بحث میکردگفتم:

"توکہ رانندگی بلدنیستی سوارلگنت نشوخُب"

اهوراباعصبانیت گفت:

"بہ توچہ هان؟ اصلا چرامن هرجامیرم تورومی بینم ها؟"

آرسام حرصی یہ مشت کوبوندتودهن اهوراگفت:

"احـــــــــمـــق ،باچہ جراتی باهاش اینطوری حرف میزنی ها ؟"

اهورام عصبی یہ مشت کوبوندتودهن آرسام کہ عرشیام بزورازهم جداشون کردمنم آرسام بزوریکم ازاهورادورکردموگفتم:

"آرسام بیخیال داداشی "

آرسام باحرص گفت:

"مگہ نگفتم توماشین بشین تابیام "

آرسام واهوراهرچند لحظہ یبارفحشی ردوبدل میکردن ومنو عرشیاسعی داشتیم آرومشون کنیم،دیگہ تقریبا وضعیت سفیدشدوبودتنهاچیزی کہ اذیتم میکردوجوددانشجوهای مزاحم بودکہ منتظربودن یہ فرجی بشہ اینادوباره بیفتن بہ جون هم باصدای بلندی گفتم :

"بریدپی کارتون دیگہ"

چندنفری بیخیال شدن رفتن ولی بعضیا باپررویی زل زده بودن بہ ماازجاشون تکون نخوردن کہ عرشیا عصبی غرید

عرشیا:"گمشیددیگہ فیلم تموم شد"

romangram.com | @romangram_com