#فردا_بدون_من_پارت_121


"حالانمیخوادآبغوره بگیری بهتره بری حموم "

پانتہ آ بادورفت طبقہ بالا اهوراچندتانفس عمیق کشیدوبرگست طرف مهدیہ وگفت:

"چرا اذیتش میکنی"

باصدای جیغ پانتہ آ منواهوراسریع ازجامون بلندشدیم ولی مهدیہ ریلکس بایہ لبخندگنده نگاهمون میکرداهورام داشت مشکوک بہ مهدیہ نگاه میکردپانتہ آ دوباره جیغی کشیدکہ اهورادویید سمت پلہ ها

من:"مهدی چیکارکردی؟"

مهدیہ ازجاش بلندشدوهمونطورکہ میبردم سمت پلہ هاگفت :

"بیابریم خودت ببین"

رفتیم تواتاق اهورا کہ دیدیم اهورابہ درحموم میزنہ میگہ:

"پانتہ آ چیشده چراگریہ میکنی ؟"

بازم صدای گریہ اومدکہ اهوراگفت:

"پانتہ آ بنال ببینم چراگریہ میکنی "

پانتہ آ چیزی نگفت کہ اهوراباعصبانیت یکی کوبیدبہ درحموم وگفت:

"هووی پانتہ آ زنده ای؟"

پانتہ آ باگریہ گفت:

"اهورا توی شامپوچیزدیگہ ای بودموهام چرب شده وبهم چسبیده یہ بوی وحشتناکم گرفتہ من



میدونم کاراون دخترعمو ودوست عتیقشہ"


romangram.com | @romangram_com