#فقط_من_فقط_تو_پارت_4
بعدم به عروسک توی دستم اشاره کردم..خندید و گفت:
-برای آیلار خریدی؟
-آره..چه کنیم دیگه..ماییم و این یه خواهر کوچولو
خلاصه بزرگترین جعبه کادوی اونجا رو خریدم و البته به زور عروسکو توش جا دادم..بعدش هم سر راه یه دسته گل خوشگل نرگس برای مامان الهامم که میدونستم عاشق نرگسه خریدم و دوتا شکلات تخته ای برای آیلار..دوتاشون رو خیلی دوست داشتم..بابا رو هم همینطور..اما این چند وقته حسابی گیر داده بود بهم..منم بی اعصاب.. کیه؟
-منم کوچولو
جیغ زد و درو باز کرد..من موندم این دختر به این ریزه میزه ای چطور درو باز می کنه(البته هر بار که میرم داخل سریع صندلیشو میکشه توی هال که فکر کنم خودش درو باز کرده و قدش به آیفون میرسه)
دوید جلوم و با دیدن جعبه ی توی دستم خودشو انداخت ب*غ*لم..کادوهارو گذاشتم زمین و ب*غ*لش کردم..
-داداشی چی برام خریدی؟
بلندش کردم و گفتم:
-صبر کن..
رفتم دسته گل مامانو دادم و ب*و*سیدمش..دوست نداشتم ازم ناراحت باشه
romangram.com | @romangram_com