#فقط_من_فقط_تو_پارت_3

-سلام

-سلام آقا آرتین حالتون خوبه؟

نمیدونم این اسم منو از کجا فهمید..دختره ی کنه

-آره خوبم..

یه قری به کله ی بی مصرفش داد و گفت:

-چه نوع عروسکی میخوای؟

-شما برو کنار..خودم انتخاب می کنم

سرخ شد و از جلوم رفت کنار..بعد از کلی دید زدن یه خرس پشمالوی ناز که قدش تا سر شونم بود انتخاب کردم و بعد از حساب کردن اومدم بیرون

پوفی کشیدم و به سمت مغازه ی کادویی رفتم توی راه هم هر کی رو میدیدم سلام میکردم..همه رو میشناختم..بابام توی این پاساژ دو تا مغازه داشت و همه ی مغازه دارای اینجا رفیقام محسوب میشدن

-سلام میلاد خوبی داداش؟

-سلام آرتین چه عجب اینوری اومدی..

-بابا من که همش اینجام..راستش یه جعبه میخوام برای این عروسکه..

romangram.com | @romangram_com