#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_7
جوابم به پریا یه خنده کوتاهه زوری بود پریا فکر میکرد از دست مادرش ناراحتم اقای رادمهرم همین فکرو میکرد حالو روزه من به این جمله خیلی میخورد :
خنده ی تلخه من از گریه غم انگیز تر است
خانم رادمهر باتمامه بداخلاقیاش بازم به دلم نشسته بود معلومه قلبه پاکی داره و
خانم رادمهر: درسته دلم نمیخواست تو عروسم بشی ولی با تقدیرو سر نوشتم نمیشه جنگید مبارکت باشه یه دیته پنج تومنی ریخت دورم و میشونیم رو ب*و*سید اره این من بودم مهتاب دختری که یه لباس عروس بسیار زیبا تنش کردو عروسیش تو بهترین هتله تهران برگزار شد و ماشین عروسش یکی از اخرین مدل ترین ماشین هایی بود که به تازگی وارده بازار شده من اینو میخواستم نه بخدا من دلم به همون پرایده داغون محمدم خوش بود من به امید همون عقده محضری ساده با محمد واسه خودم خیال بافی میکردم دلم میخواست عروسه یه خونه ی اجاره ایی چهل متری باشم ولی شاهزاده سوار بر اسبه سفیدم محمد باشه اخ خدایا چرا چشمای سبزم قرمز شده بود باید به کاره ارایشگر احسن میگفتم فوق العاده شده بودم همه چی ایده آله یه دختره دمه بخت بود ولی یه دختره دمه بخت من مهتابم ، مهتابه محمد من تو این دنیا محمدو میخواستم فقط محمد صاحب همه چی شدم بجز همون محمد خدایا میگن هرچی خیره همون میشه این خیره که به عشقم نرسم این خیره که بدون عشق ازدواج کنم یه راهی جلو پام بزار خدا جونم من
به تو ایمان دارم میدونم جز اون چیزی که تو میخوای نمیشه
داماد اومد
داماد اومد اشک منم اومد تموم شده دیگه هیچ راهی نمونده امشب ، امشب من واسه یه نفره دیگه میشم چقدر ذوق دارن اینا پریاونازیا(دوست پریا) با شوخی خنده شنلم رو بهم دادن با دیدن چیزی که به عنوان شنل بهم دادن یه پوزخند روی ل*ب*م نشست یه کت سفید بود به یه کلاه بزرگ تا روی سینه هام اینا با کلاس بودن مگه میشه از یه شنله عادی استفاده کنن ارایشگرم که دیده بود تنور داغه با خودش گفت بزار نونو بچسبونم اسفند دود کردو اقای دکتر پنج تا چک پوله پنجاه هزار تومنی تو ی سینیش گذاشت محمد بیچاره ی من همین پولی که این اقا دکتر دیو صفت پرت کرد تو سینی ارایشگر برابره با حقوقه کامل یکماه تو ، فیلمدار واسه خودش مدل میداد و منم مثل یه عروس کوکی تو دستشون بودم
فیلمبردار: شما کلاهه شنل رو بالا بدیدو پیشونی عروسو بب*و*سید بعدم عروس خانم شما یه دور دوره خودتونم بچرخید
نه الان نه زوده هنوز وقتش نشده اقای دکتر از خدا خواسته اومد سمتم خشک شده بودم هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم سوختم اتیش گرفتم وقتی لبای داغش رو پیشونی سردم قرار گرفت چشمام و بستم و محمدو تصور کردم چقدر توی این کت و شلواره مشکی قشنگ شده محمد لبخند اومد رول*ب*م و دور خودم چرخیدم محمد درهBMW دو،دره سفید رنگیو که به زیبایی با گلای رز قرمز تزیین شده بود رو برام باز کردو منم با گرفتن دستش سواره ماشین شدم اهنگ شاد رو تکرار بود و فیلمبردار دنبالمون حرکت میکرد به اقای دکتر نگاه کردم هیچ شباهتی نداشت بامحمد
نه توهم بسه این پسره که ازخود راضی که داره منو نگا میکنه محمدم نیست نمیشه توهم زد
پویان: چرا این جوری ماتم گرفتی خانم X نکنه خجالت میکشی.....
_...........
پویان: نه خجالت تو کارتو نیست اگه خجالت میکشیدی موقع خریده عروسی قراره فرار نمیزاشتی
جوری به سمتش چرخیدم که رگ کردنم گرفت از کجا فهمیده وای خدای من
پویان: نیومد نه اقای محمد نیومد
romangram.com | @romangram_com