#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_69
-باشه ولی خالت بد نشه
-نه نمیشه
از ذوق زدگی چشمای قهوه ایش برق میزد همون چشمایی که یهروز برق عصبانیتش دله منو برد حالا هوووف..با فکر کردن به اینکه عاشق مرتضی پاشایی هم بوده پورخند رو ل*ب*م نشست دِاخه دختر تو که عاشق همه بودی بیا عاشق ماهم بشو دیگه
پویان عادت کردم دستت رو شکمم باشه
-اداااااای منووووو در آوووورررردیییی
با شنیدن صدای مهتاب شوک زده برگشتم و گفتم : نه به روحه جواهر
-خیلی خوب بابا قسم نخور به اون بدبخت دستش از دنیا کوتاهه
-چشم
زن و شوهر سرتا مشکی تیپ زده بودیم از به سمت پارکینگ رفتیم و سواره ماشین شدیم
-وای خدا چقدر گرمه پویان کولرو بزن
کولرو روشن کردم و سوالی که خیلی وقته ذهنم و درگیر کرده بود ازش پرسیدم : مهتاب
-بله
-میگم تو دلت نمیخواد ادامه تحصیل بدی
مهتاب که معلوم بود حسابی تعجب کردی گفت: چی گفتی؟
بچه هم پرستار بگیریم
romangram.com | @romangram_com