#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_50

وقتی این حرف از دهنم بیرون اومد یاسر دوست پسر قبلی جواهر شروع کرد به خندیدن دلم خنک شد دختره پرو دلم میخواست لهش کنم پویان درحالی که نیشش تا بناگوشش باز بود رو به سولماز که خیلی هم باهاش جدیدا لج شده بود گفت:سولماز نکنه منصور خارج مارج نرفته و طلاقت داده

سولماز:به تو ربطی نداره

متین:ای بابا بس کنید دیگه جواهر زر نزن داری سفرو کوفتمون میکنی

جواهر:اییییششششش خودت زر نزن بیشور

عسل:داداش پویان عشق من خسته شد تو هم بخون دیگه

پویان: من فقط واسه سوگلیم میخونم دیگه گذست دورانی که صدای من درمیومد مگه نه عشقم

اینا درحالی که به شکمم نگا میکرد میگفت ولی بقیه یه جور دیگه برداشت کردن چون صداشون که به پویان زن ذلیل و ترسو میگفتن کله ساحله پرکرد

متین: نکنه تو سرخسار خوندی کتکت زد داداش چشمات ترسیده

پویان: نازگلم اجازه میدی بخونم

پویان جلو چشما متعجب همه دولا شدو گوشاشو به شکمم چسبوند همه شوکه به صحنه مقابل نگا میکردن داشتم ازخجالت اب میشدم پسره ی جلف خجالتم نمیکشه

چندثانیه بعد سرشو از روی شکمم دور کردو گفت: نچ نازگلم شدیددد روباباش غیرت داره گفت بابا بزار خودم بیام با نظارت خودم بخون

امید: چیییییییی؟؟؟

متین: ناااازگلتتتتتت؟

نسیم:واااای مهتاب حامله ایییی؟

ل*ب*مو به دندون گرفتم و شنارو توی مشتم محکم فشار دادم واقعا صحنه ی خجالت اوری بود واسه من هنوز چهارماه کامل از عروسیم نگذشته اونوقت


romangram.com | @romangram_com