#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_38
پویان: نه فدای تو من بشم
_........
پویان:مامان چه قهری اولای زندگیمون به تنهایی احتیاج داشتیم خوب قول میدم از این به بعد هفته ایی یکبار بیام بهت سر بزنم
_........
پویان:نه مادره من اماده نشده فیلمه عروسیمون
_ .........
پویان: چشم من اولین نفر به شما خبر میدم حاضرشد
_..........
پویان:شمال،شمااال بهت میگم مامان اگه بهتر شد مهتاب معلومه که میایم
_.........
پویان:نننننه مادره من فدای تو
_.........
پویان:باشه خدافظ
پویان کلافه دست تو موهاش کشیدو گفت: مهتاب یه سفره یه هفته ایی چرا لوس میکنی خودتو اخه
مهتاب:چه لوسی دارم میگم حال ندارم میگی لوس نکن
romangram.com | @romangram_com