#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_32

ندوووو مهتاااااب ندووو

واییییی خیلی خوشم میاد کفشاتو دربیار

مگه بچه ایی ندووو میخوری زمین

باد لای موهام رد میشد و شن های ساحل از لای انگشتان سر میخورد و با لذت روی ساحل میدویدم

بیااااا کفشاتو پات کن شیشه میره توپات به سمتش برگشتم و دستامو دوره گردنش حلقه کردم پاهامم بلند کردم و پیچیدم دوره کمرش اویزونش بود اروم گوشش رو ب*و*س کردم و گفتم : نگرانمی البته که نگرانتم عشقه من

بدوووو دیگه نیخوام تو بغله تو بدووم بدو دیگه زود باش

آی آی بیا پایین ببینم مهتاب خانم

قهرم باهات

از دسته تو مهتاب بانوووو

شروع کرد به دویدن صدای قهقهه هام تو فضای ساحل میپیچید کمی که دوید منو رو زمین گذاشت و خودشم کنارم نشست : مشالله چقدر سنگین شدی

گمشوووو من خیلیم باربیمم

کم کم افتاب نارنجی میشد سرمو روی سینه ی ستبرش گذاشتم و یه متنه زیبارو که چند وقت پیش تو مجله خونده بودم رو اروم زمزمه کردم:

دلم یک آغوش گرم میخواهد...

که بیاید و من را،تمام من را در خود پنهان کند...

این نهایت خوشبختی و آرزوی من است....


romangram.com | @romangram_com