#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_17

مهتاب: پویان غلط کردم اروم باش تابیام بیرون پووویان دارم میترسمم

پویان:ببببببییییییاااااااا بیرووووون ترردسو نششووونتتتت میدم بیاااا بیرون مهتااااااب واگر نه به قران درو میشکنمممم

ترس تنها کلمه ایی بود واسه توصیفه حالم اروم اروم به در نزدیک شدم و قفله درو باز کردم باز شدن در همانا و پریدن پویان داخله حموم همانا از چشماش خون میبارید با سیلی که توی گوشم زد برق از سرم پرید اخرین بار شبه عروسی بود که اینجوری منو زدو شبشم به بدترین شکل مجازاتم کرد

مهتاب: ننننننه ترررخداااا پوویان نکن بخدا از دهنم در رفت پویان من

پویان موهامو از پشت گرفتو دوره دستاش پیچید جوری موهامو میکشید که از درد سر داشتم منفجر میشدم منو کوبید به دیوارو سیلیه بعدیو نثارم کرد:

پویان: بدت میاد ازممممم ارررره

_.........ن..نه...ننننه

پویان:حالت بهم میخوره مهتااااااااااابببببب اره

_غلط کردمممم پویان

پویان:گفتیییییییی مهتااااااااب گفتیییییی مثل اینکه بدجور تنت میخاره بیاااا ، بیاخودممم واست میخارونمش

پویان از اتاق بیرون رفت و با یه شیشه مشروب برگشت' خورد ، یه پیک

دوپیک، سه پیک ..... با گریه ازش خواهش میکردم تمومش کنه ولی بی توجه ادامه میداد وقتی بتری تموم شد پویان افتاد به جونم مثل سگ زیره دست و پاهاش بودم و التماس میکردم بس کنه رهااام کنه ولی نه ادامه داشت پویان مست بود

این بود ادعای عاشقییییییییییییی

این بود اون همه دووست دااااشتن و خواااهش برااای دوست داشته شدننننن نکنننن خدااااا عذاااببمممم نده تموووومش کن تموم شد من دیگه طاقت ندارم باید دوباره تلاش کنم تلاش برای خلاص شدن اگه توی همون لحظه میگفتن ارزوت چیه دلم میخواست بگم بمیرم همین جا زیره دست و پای شوهرم جون بدم

پویان:چرا نیام اتفاقا دلم واسه شماهاهم تنگ شده میام بعده مطب میام


romangram.com | @romangram_com