#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_16

با صدای ویبره ی گوشی سرمو از زیره پتو بیرون اوردم من که گوشی نداشتم

تییینگ تییینگ

گوشی پویان کناره عسلی جامونده بودو صفحش خاموشو روشن میشد وعکس یه دختر روش میوفتاد گوشی رو برداشتم به عکس دختر خیره شدم خانم دکترسولماز آشفته سیوبود یه دختر که همه جاااش همه جااش عمل بود و به جای دکتر بهش میخورد....

گوشی قطع شدو بلافاصله پیام اومد از یه طرف حسه فوضولی از طرفی ترس دلو زدم به دریا و پیام رو باز کردم : اقای دکتر منصور از ایران خارج شده و من خونه تنهام حس میکنم یه شخصی تو خونست خواهش میکنم بیااید خیلی میترسم

هِه به به پس هرکی توی پرسنل هاو تیمه پزشکی شبا بترسه اقای دکتر رادمهر میره پیششون برام مهم نبود به هیچ وجه گوشی رو سرجاش برگردوندم و باخیال راحت بدون ازارهای پویان روانی بعده دوهفت بدون استرس و ترس خوابم برد

**************

بااحساس پیچیده شدن دستی دوره کمرم از خواب بیدار شدم هنوز به اغوش پویان عادت نکرده بودم سیع کردم خودمو از تو بغلش بیرون بکشم ولی دستاشو دورم محکم تر کرد با احساس حالت تهوع ایی که بهم دست داد دستامو جلوی دهنم گرفتنم و همین جور که سیع میکردم از بغلش بیرون بیام اشک میریختم واقعا دیگه اعمالم دست خودم نبود اگه چند لحظه دیگه توبغلش میموندم همون جا روی تخت بالا میاوردم زوری خودمو از بغلش بیرون کشیدم که پویانم از خواب پرید بدو بدو به دستشویی رفتم و هرچی خورده بودم بالا اوردم درم از داخل قفل کرده بودم تا پویان نتونه بیاد تو توایینه به خودم نگاه کردم این کی بود اون مهتاب سرکش کجا رفت ها

کوش اون مهتابی که باباش هرچی میگفت برعکسشو انجام میداد چه زود شدی مهتاب چه زود شدی یه حیوون خونگی یکی که فقط..فقط

صدای هقهقم توی حموم ومشتایی که پویان روی در میکوبید گم شد

پویان:مهتاب درو باز کن مهتاااااب

مهتاب:ازت متنفرم وقتی حالم ازت بهم میخوره طلاقم بده ترخدا طلاقم بده من تورو نمیخوام عشقه و دوست داشتن که زوری نمیشه من دلم جای دیگست

جنون ، مطمنم جنون بهش دست داد چنان با لگد و مشت توی درمیکوبید که قبض روح شدم ترس توی وجودم رخنه کرد و از حرفی که زده بودم مثله سگ پشیمون شدم

مهتاااااااااااببببببب

بیییااااااااابیییرررون

دره دستشویی داشت کنده میشده مطمن بودم اگه یکمه دیگه به درضربه میزد در داغون میشد


romangram.com | @romangram_com