#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_12

همه خندیدن ومن با صدای لرزونم بله دادم به مردی که هیچ حسی بهش ندارم

مهتاب:....ب..له...بله

اشکای منو همه میزاشتن به پای اشک دوری از خانواده ولی هیچ کس بجزخودمو خدام از دله خونم خبر نداشت هیچ کس نمیدونست با بله ایی که دادم سنده مرگم رو امضا کردم آه خدا بهم صبر بده تحمل بده به من توکه محمدو بهم ندادی لااقل صبرو تحمله نبوش رو بده بهم

عاقد رفت و ماهم همه رفتیم توی سالن وقتی وارده سالن شدیم از زیره زمین دود های رنگی بلندشدو ر*ق*ص نورها شروع به حرکت کردن پویان میخندید انگار نه انگار چندین دفیقه قبل درمرزه انفجار بود کاش منم مثل اون زود فراموش کنم ولی نه مگه زود عاشق شدمو عاشقی کردم که زودم تموم شه حلقه ایی که پویان تودستم انداخت روگردنم حسش میکردم حس میکردم یه سگه کوچولو بودم که یکی منو خریدو قلاده دوره گردنم انداخته

شلوغ بود پایکوبی میکردن واسه بدبختی من، اره هلهله ی شادیشون فقط واسه این بود که من ناراحتم

پریا:چه عروس داماده مظلومی پاشین بر*ق*صید دیگه بدوووویییید

بر*ق*صم هِه بر*ق*صم ازهم پاشیدی منو پویان تا اونی که میخوای بشم عشقمو نادیده گرفتی حالا پاشم و باهات بر*ق*صم پویان:من بلد نیستم

پریا:پااااشو میگم اهنگه اروم بزارن

تمام برقا و ر*ق*ص نور ها خاموش شد دودهایی که از زمین بیرون میومدن بالاتر رفتن فقط نور روی منو پویان افتاد هِه ر*ق*صاشونم با ما فرق داره ماچیمون به این خانواده میخورد چی دستاش رو دوطرف کمرم قرار گرفت سوختم اتیش گرفتم ولی دم نزدم چی میگفتم عین یه مجسمه وسط بودم و پویان باهام میر*ق*صید البته اگه اسمشو بشه گذاشت ر*ق*ص اینجور ر*ق*صارو فقط تو سریال های خارجی دیده بودم

پویان:یه پوزخند زدو گفت:چشماشو از بس گریه کرده ازهم باز نمیشه

_............

پویان:غلطی که امروز کردی یادم نمیره مهتاب خانم میدونی اگه نگهبان فوری بهم اطلاع نمیداد ممکن بود از دستت بدم اونوقت چیکار میکروم بدون تو

من::با صدای دورگه ای ک ناشی از گریه بود گفتم::چرا اینکارو کردی؟جز بدبخت کردن من کاره دیگ ایی انجام میدی؟؟ب اختلاف سنیمون توجه کردی؟؟ تو چطوری از من توقع داری برات ی زن خوب باشم در حالی ک دارم بال بال میزنم؟؟؟ ها چطوری؟پویان

دیگه بینمون هیچ حرفی ردوبدل نشد تا،

باقطع شدن اهنگ صدای دستاو سوتا رفت بالا و من و پویانم دوباره به جایگاهه عروس و دوماد برگشتیم پویان زیبا نبود بیشتر جذاب بود صدای خیلی قشنگی هم داشت گیرا شاید باب میله هردختری میبود از هرنظر عالی بود پول ،تحصیل،شغل ولی نه واسه منی که زندگیم تو یه کلمه خلاصه میشد محمد،محممممد دنیای من بود که بابا ازم گرفتش، نمیبخشم بابا رو بابا باعث نابودی رویاهام شد


romangram.com | @romangram_com