#فقط_بخاطر_دخترم_پارت_11

مامان یه نفسه راحت کشیدو گفت :بااین وضع کجا بودی مامان جان

پویان::گم کرده بود راهه اتاق عقدو عاقدم تازه اومده بی خودی شلوغش نکنید،لباس عروس رو جمع کردم و دوباره به جایگاه برگشتم چه خیال خامی بود واسه چند دقیقه توهم زدم از این کاب*و*س* رها میشم

---------------------------------------

عروس خانم مهتاب رمضانی ایا بنده وکیلم به مهریه معلوم به عقدو نکاهه همیشگی اقای پویانه رادمهر دربیاورم ایا بنده وکیلم

پریا: عروس رفته گل بچینه

نه عروس داره شکنجه میشه

خانم مهتاب رمضانی ایا بنده وکیلم به مهریه معلوم شمارا به عقدو نکاهه همیشگی اقای پویانه رادمهر دربیارم بنده وکیلم

پریا:عروس رفته گلاب بیاره

نه عروس پرپرشد عروس شکست قرآن توی دستم بود، اشکام روی ایه ها میریخت خدایا چه بدی کردم من در،درگاهت خدا چی میشد محمد الان کنارم میبود

عروس خانم وکیلم

نه ننننه نننننننننننه نمیخوام

باسلقمه اییکه تو پهلوم خورد به پویان نگا کردم اخماش تو هم بودو رگه پیشونیش بیرون زده بودمامان عین گچ شده بود اختیاره اشکامو نداشتم

عاقد:: عروس خانم کم کم داری شازده دوماد رو میترسونی ها

پویان کمی بهم نزدیک شدو گفت دلت نمیخواد که چوبه بله نگفتنه تورو محمد بی عرضه بخوره احمق بازی دربیاری جسده محمدو میندازم جلو پات

عروس خانم بله رومیدی یا پشیمون شدی،اقای رمضانی دخترتون حسابی بابایه ها


romangram.com | @romangram_com