#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_68
از قیافه ی مامان خندم گرفته بود.به اتاقم رفتم و روی تختم دراز کشیدم.
- آخه من که فنجون اونو گوشه ی سینی گذاشته بودم چرا این طوری شد؟
- دقیقا کدوم گوشه ی سینی؟ سمت راست یا چپ؟
اینجا بود که مخمerorr داد و فهمیدم قضیه از چه قرار بوده. وای حالا آریان فکر می کنه من خوشم میاد هی نگاش کنم که اون طوری زل زده بودم بهش وایـی ...
تو افکارم غرق شده بود که خوابم برد.
***
پدرام: پری بیدار شو.میریم دریا ... زود باش.
- من نمیام. این چند روز هیچی درس نخوندم. شما برید.
پدرام: مطمئنی نمیای؟
romangram.com | @romangram_com