#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_58
پدرام: آبجی خانوم الان با آریان میریم یه گشتی تو شهر بزنیم ولیست خرید مامان رو تهیه کنیم. بعداخودم میام می برمت دریا ...
بحث کردن باهاش بی فایده بود. مطمئن بودم دروغ میگه حتما با یکی از این دخترا تو چت آشنا شده الانم می خواد ببینتش.
- اه خدا جون چی می شد منم پسر بودم الان واسه خودم میرفتم کل شهرو می گشتم. اصلا مگه چیم از پدرام کمتر؟
سریع به اتاقم رفتم و لباسام رو پوشیدم. از اتاقم بیرون رفتم تا به مامان خبر بدم.
بابا: با پدرام میری بیرون؟
- نه بابا خودم دارم میرم دریا ...
بابا: می خوای باهات بیام دخمری؟
- نه بابا نزدیکه دلم می خواد تنهایی برم.
بابا: باشه بابا مواظب خودت باش. زود هم برگرد.
romangram.com | @romangram_com