#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_57
پدرام: خب پس بهش بگید به نفعشه فرار کنه وگرنه خودش می دونه چه اتفاقی میفته
و دستش رو به سمت بینی م گرفت.
پا به فرار گذاشتم و گفتم:
- پدرام غلط کردم به مماخم دست نزن. هی عطسه م میگیره. تا شب اعصابم خورد میشه.
پدرام: آشتی؟
- آره به شرطی که کیفم و کتاب هامو واسم بیاری.
پدرام: باشه آبجی نوکرتم هستم.
- پدرام خب منم دلم می خواد بیام. چرا منو نمیبری؟
romangram.com | @romangram_com