#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_227


با صدا خندید و گفت:

- واسه اون ناراحتی؟ غصه نداره که ... خواستم سورپرایز شی عزیزم. بد کردم؟

تو این یه هفته اخلاقش خیلی خوب شده بود اما بعضی وقت ها هم حسابی رو مخ بود. خوب شد اونشب بهش گفتم که حس می کنم بهم بی توجه. حداقل اخلاقش رو درست کرد. یاد کار امروزش افتادم با لبخند حرصی گفتم:

- یه سورپرایزی بهت نشون بدم.

لبش رو گاز گرفت و گفت:

- ا زشته تو محیط آموزشگاه. این چه طرز حرف زدنه؟

باز سر و کله ترابی پیدا شد. حرفمون نیمه کاره موند. حسابی از کارهاش لجم گرفته بود. با اعصابی ترکیده وارد کلاس شدم و واسه بچه ها اشکالاتشون رو رفع کردم. کلاس تعطیل شد و از آموزشگاه زدم بیرون. با صدای آریان که گفت:

- ماشین اون طرف پارکه


romangram.com | @romangram_com