#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_203
- نه اینکه توفهمیدی عروس گل من امشب تنهاست اینجا ... خیلی هواشو داشتی؟ نه؟
و با عصبانیت از جاش بلند شد و رفت.
آریان تازه به خودش اومد. سریع نشست سرجای پدرجون و گفت:
- پریناز من واقعا معذرت می خوام.
- خواهش.
با دیدن کت و شلواری که من واسش انتخاب کرده بودم و الان تو تنش بود خیلی ذوق کردم. چرا زودتر ندیده بودم؟ اما با به یاد آوردن رفتارش اخمام تو هم رفت.
آریان: قول میدم دیگه تکرار نشه. اخم نکن دیگه.
- باشه.
romangram.com | @romangram_com