#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_189
خون به صورتم حجوم آورد. آروم گفتم:
- ممنون.
آریان: فقط به نظرت این سمتی که آستین نداره زیادی باز نیست؟
- آریان بخدا پاهام دیگه داره از درد می ترکه. از بین این لباسایی که دیدیم این یکی از همه پوشیده تر بوده. همین رو بگیریم دیگه فوقش یه شال می ندازم رو شونه ام.
آریان: باشه عزیزم .برگرد.
- کجا برگردم؟
از گیج بودنم خنده اش گرفته بود. با دستش اشاره کرد برگردم به طرف آینه و خودش سریع زیپ لباس رو واسم تا آخرین حد پایین کشید و از پرو خارج شد.
خیلی خجالت کشیدم ولی بعد گفتم بی خیال بابا به هم محرمید. لباس های خودم رو پوشیدم و از پرو بیرون رفتم. آریان لباس رو از دستم گرفت و حساب کرد و بعد از خرید کیف وکفش سر لباسم به خونه برگشتیم.
romangram.com | @romangram_com