#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_184
سارا: سلام عروس خانوم خودمون ... چطوری؟
- سلام دیوونه دلم واست تنگیده بود. تو کجایی؟
هنوز حرفم تموم نشده بود که یاد حرف سارا افتادم. عروس خانوم؟ این از کجا می دونست. سریع گفتم:
- تو از کجا می دونی؟
سارا: اوممم ... خفه شو ... یکی یکی بپرس هنگیدم. چیزه ... آهان ... مامانت گفت. گفت عجله ای شده. حالا هم یه گوشه نشستم زانو غم بغل گرفتم دارم گریه می کنم.
- چرا سارا؟چیزی شده دوستم؟
سارا: آره یه بی معرفت بیشعوری رو پارسال بردم همایش دیفرانسل که شوهر آینده م رو بهش نشون بدم حالا طرف شوهرمو دزید.
همون طور که سرم رو می خاروندم و به این فکر می کردم شوهر آینده سارا کی بوده یاد آریان افتادم. جیغ زدم:
- بیشعور خجالت داره ...
romangram.com | @romangram_com