#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_157
بابا: بسه بچه بذار از راه برسم بعد این وحشی بازیا رو در بیار.
- ا بابا دستت در نکنه.
مامان: پری بیا پایین ببینم خجالت نمی کشی با این قدت رفتی کول بابات؟ بیا پایین کمرش درد می گیره بچه
با غرغر های مامان از بابا جدا شدم. همون موقع پدرام از راه رسید و نهار با شوخی و خنده و اتفاقایی که واسه بابا افتاده بود و تعریفشون می کرد صرف شد.
ساعت نزدیک شش بود که تلفن زنگ زد. سریع به طرف تلفن رفتم و با دیدن شماره ی ناشناس که حتما شماره خونه آریان بود رو به بابا گفتم:
- بابا حتما با شما کار دارن.
بابا به سمت تلفن اومد و گفت:
- تو از کجا میدونی؟
romangram.com | @romangram_com