#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_145
با خودم گفتم اگه همه حرفاش رو بشنوم بعد تصمیم بگیرم بهتره واسه همین سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم. آریان سریع تر رفت ومن هم بعد از برداشتن وسایلم صبر کردم تا همه ی بچه ها از آموزشگاه خارج بشن و بعد بطرف ماشینش رفتم. آرزو به دلم موند یه بار در رو واسم باز کنه این مرد. هه چه آرزوی بزرگی ... سوار شدم و آریان ماشین رو به حرکت د ر آورد.
- استاد نمی خواین حرفتون رو بزنید؟
آریان: این اطراف یه کافی شاپ هست می تونیم بریم اونجا حرف بزنیم.
- استاد من دیرم شده.
آریان: انقدر نگو استاد. تو هم باهام راحت باش آریان صدام کن.
- آخه ...
آریان: آخه نداره تا وقتی تو رسمی صحبت کنی منم نمی تونم باهات راحت حرفامو بزنم.
تو دلم گفتم خوبه نمیتونه راحت حرف بزنه واینه ... اگه باهام راحت بود دیگه چی می شد؟
romangram.com | @romangram_com