#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_12

همون طور که صداش رو دخترونه کرده بود و صداش رو می کشید گفت:

- باشه باشــه به بابا میگم چی گفتی. حالا هم زود آماده شود دارم میام دنبالت.

- ok بای بای.

سریع آماده شدم و هر چی دم دستم اومد پوشیدم. همه خودمونی بودن و تیپ مهم نبود.

صدای سومین بوق ماشین پدرام رو که شنیدم سرریع رفتم و سوار شدم.

- سلام داداشی

پدرام: سلام و ... یکم دیگه دیر می کردی.

- خب بابا ... حالا واجبه به روم بیاری؟ خوبه منم ازت بپرسم الان این بوی عطر زنونه تو ماشین تو واسه چیه؟ یا مثلا برم به مامی بگم الان چه بو های استشمام کردم.هان؟

پدرام: باشه بابا ما تسلیم چرا تهدیدای خطرناک می کنی؟

romangram.com | @romangram_com