#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_104
خلاصه توی دانشگاه دوستای خوبی مثل سوگل پیدا کرده بودم. تو فکر این چند ماه بودم که یهو با صدای دخترا که برگشتن طرفم توجه م به استاد که با لبخند بهم نگاه می کرد جلب شد.
زدم به پهلوی سوگل و گفتم:
- سوگل اینا به من می خندن؟
سوگل: پ به من می خندن تو راحت بخواب.
با صحبت های استاد دو باره همه ساکت شدن.
- سوگل این عوضی چی گفت که همه خندیدن؟
سوگل طوری که دستش رو گرفته بود جلو دهنش و به استاد نگاه می کرد آروم گفت:
- بچه ها گفتن خسته نباشید واسه امروزکافیه ایشونم گفتن هر کی خسته ست تشریف ببره بیرون یا مث خانم گرامی بخوابه.
هم از حرف استاد خندم گرفته بود هم لجم گرفته بود. جلو این جماعت پسر ضایع شدم.
romangram.com | @romangram_com