#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_101


از مقابل خانم ترابی که رد می شدیم با لبخند پیروزمندانه ای گفتم:

- راضی ش کردم.

خانم ترابی هم که اوضاع ما رو دید اخماش رو کشید تو هم و گفت خیلی خب ممنون برید سر کلاس دیگه. البته نه این با این وضع ...

سریع دستم رو از آستینش جدا کردم. آریان با صدایی که خنده توش موج میزد گفت:

- راضی ش کردی یا مجبورش کردی؟

- حــالا ...

در کلاس روکه باز کردم بچه ها ساکت نشستن. آریان هم ادامه تست ها رو واسمون حل کرد و علاوه بر اون یه جزوه بهمون داد و ازمون خواست تا روز کنکور فقط اونا رو کار کنیم.

از جلسه کنکور بیرون اومدم. حس می کردم خیلی خوب سوال ها رو جواب دادم. بخاطرترافیک زیادی که تواون محدوده بود سریع سوار ماشین شدم.


romangram.com | @romangram_com