#ازدواج_توتیا_پارت_29
– وا!!! مگه پسرا نمک ـن؟ خب اونا هم می ترشن دیگه
سلوک خندید و بعد خنده ـش گفت:
– من باید یه ازدواج مصلحتی بکنم تا پدر و مادرمو برای آلمان واسه درمان پدرم راهی کنم.
– مگه ازدواج هم مصلحتی می شه؟!! اصلاً کدوم دختری حاضره یه ازدواج مصلحتی با شما کنه؟!!
سلوک- شما.
– کی؟!!
سلوک- شما!!!
– نه آقا جون شما اشتباه گرفتید.
– اجازه بدید، ازدواج مصلحتیه. نه عقد نه طلاق.
– پس اسمش چیه اگر عقد و طلاق نداره؟
– این ـو من و شما می دونیم نه پدر و مادرم.
– پس بفرمایید وقتی آقا جون و مامان جون ـتون عاقد آوردن به عاقد می گیم جای خوندنِ النکاح سنتی الکی الکی عربی بلغور کن که ما عقد نشیم. منم همون وسط مسطا می گم با اجازه ی بزرگترا بله. به این می گن یه کلاهِ گشاد رو سر پدر و مادر ـتون. بعد ببخشید اونوقت فکر اینو کردین که من به مادرم چی باید بگم؟
سلوک- قرار نیست مادرتون چیزی بفهمه. شما می گید کار پیدا کردم صبح به صبح میایید سر کار.
– اونوقت همه هم ساکت و آروم با خیال راحت می گن خب داره می ره سر کار دیگه. حقوقشم خوبه چون صاحب کارش زیادی دست و دل بازه.
سلوک لبخندی از خنده زد و گفت:
– می تونید بگید من آخر کار بهتون وام دادم.
– شما من و بچه گیر آوردید یا خانواده ـمو؟ آدم دو سه ماه کجا کار می کنه بعد ده میلیون بهش وام می دن که شما به من بدید؟
سلوک- خب.. اصلاً آقا وقتی کار ما با هم تموم شد شما تو فروشگاه خودم کار می کنی. نه خودم واست یه جا کار می کنم اصلاً هم لازم نیست که موضوع ده میلیون رو به کسی بگی. بمونه واسه خودت هر وقت هم نیاز به خرج کردن داشتی می گی من بهت قرض دادم. چشمم کور دندم نرم چاله ای که واسه خودم و شما می کنم و خودم رو پر می کنم تا هر جایی که لازم باشه.
– اصلاً نیاز به فکر کردن نیست. همین جا بهتون جواب می دم. «نع»
سلوک- چرا؟! یه دلیل منطقی بیار که نه شما رو قبول کنم.
– واضح ـه چون این کار خ*ی*ا*ن*ت به پدر و مادر ـتونه.
سلوک- خ*ی*ا*ن*ت چیه؟ بابای من چند ماه می ره واسه درمان برمی گرده حالا به خاطر این دوره ی درمان می خوان منو هول هول زن بدن. می گن یا زن ـتو پیدا کن یا ما پیدا می کنیم. خب من الان نمی تونم زن بگیرم.. من باید عاشق بشم تا ازدواج کنم. مگه لباسه که برم از یه بوتیک بخرم و بعد تنم کنم. اگر احیاناً بهم نیومد یا می بخشم به کسی یا می اندازم ـش اونور. زنه، آدمه، انسانه.. فقط من که مهم نیستم، طرف ده سال با دختره بوده سال یازدهم که ازدواج می کنند تازه می فهمند همدیگر رو نمی شناختن و به درد هم نمی خوردن. حالا من دو سه هفتگی زن از کجا بیارم که با من سازگار باشه؟
اومدم از جا بلند شم که ساعد دست ـمو گرفت و منو نشوند و گفت:
romangram.com | @romangram_com