#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_91


برای اینکه دوباره بندو به آب ندم سریع پریدم تو حموم و آب یخو باز کردم و رفتم زیرش یه لرز بدی افتاد به جونم ولی برای خاموش کردن عطش و آتیش دلم لازم بود..._______________________________________





علی:





همینجوری شک زده سر جام مونده بودم،من داشتم چیکار می کردم؟!!!!!!!!

وای خدای من اگه اتفاقی میافتاد چی؟؟؟؟؟!!!!!!!

بازم خداروشکر سارا جلوی هر دومونو گرفت وگرنه معلوم نبود چی می شد...

چرا اینجوری شد؟! من که اولش به قصد تلافی اومده بودم پس چی شد؟!

آهان وقتی تو چشماش خیره شدم زمان و مکان و تلافی یادم رفت ،ولی این دختر چقدر خوشمزه بود آدم دلش نمی خواد ازش جدا بشه، چشماش مثل شرابه آدمو مست می کنه،

لباش که وای طعم فوق العاده ای داشت نمی تونستم ازش دل بکنم وقتی گازشون می گرفتم که حال می کردم...اااااااااااااه من چم شده؟!!!!!!!

علی بس کن،تو از سارا متنفری،اون یه دختر قرتی و از خود راضیه فهمیدی؟

چشمامو گذاشتم روی هم ولی خوابم نمی برد بدجور تشنه یه آغوش بودم،تو حال خودم بودم که فهمیدم تخت بالا و پایین شد...


romangram.com | @romangram_com