#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_87
چیه؟ خوشگل ندیدی.
اونم با لحن مشکوکی گفت:
خوشگل که زیاد دیدم ولی آدم مشکوک و پرو ندیده بودم که الان چشمم بهش خورد.
جوابشو ندادم اشکال نداره الان که خودشو تو آیینه ببینه تمام دق و دلیم خالی میشه،خیلی تعجب کرد از جواب ندادنم ولی چیزی نگفت و رفت تو دستشویی،سرمو چسبوندم به در بعد از یه دقه صدای بلندش اومد:
یاااااااااااااااااااااا حضرت عباس
منم سریع فلنگو بستم و رفتم پیش خانم بزرگ نشستم.
بعد از چند دقیقه وارد سالن شد،وااااااااااااااااااااا ی چقدر جیگر شده بود،جلوی خانم بزرگ سریع از جام پریدم و دستامو دور گردنش حلقه کردم و صورت صاف و نرمشو بوسیدم و گفتم:
وای عزیزم خوشتیپ بودی خوشتیپ تر شدی!
اونم لبخندی زد دستاشو دور کمرم انداخت و گفت:
به زیبایی خانمم که نمی رسم
چجوری می تونه اینقدر آروم باشه،مشکوک می زد شدید،نکنه برام نقشه قتل کشیده!!!!!!!!!
گوشیش که زنگ خورد رفت تو اتاق منم که کنجکاو رفتم و فال گوش وایسادم،صدای یه دختره میومد چقدر صداش عشوه ای بود،پس علی آقا هم بله؟؟؟!!!!!!!!
بی شعور،نفهم،کصافط خیر سرش زن داره هاااااااااااا یه دفه اعصابم خورد شد و با پام زدم به گلدون بغلم که صدای ترق داد و منم فهمیدم چه سوتی ای دادم سریع ازپله ها رفتم پایین..
برای ناهار باقالی پلو با گوشت درست کردم،علی همچین با اشتها می خورد ایشالا کوفتش بشه،درد بشه به جونش کصافط اخمش برای منه لاس زدنش برای دیگرون...
romangram.com | @romangram_com