#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_3


یادم رفت عزیزم بعد هم لحنمو مظلوم کردم و گفتم:اکس کیوزمی

باشه بابا خر شدم

لحنم چاپلوسانه کردم و گفتم:

دور از جونت عزیزم.شری جونم من خسته ام میشه به بچه ها بزنگی توضیح بدی؟

من از دست تو چی کار کنم؟ بعد یه نفس عمیق کشید و گفت:

باشه می زنگم حالا هم بروگمشو تا نزدم ناکارت کنم و قطع کرد.

حولمو با تاپ و شورتک سفیدم عوض کردم.ساعتو نگاه کردم 3 بعدازظهر بود رفتم پایین و بلند داد زدم:

احترام،احترام

احترام در حالی که با هول دستکش های کفیش رو در می آورد اومد دم در آشپزخونه و گفت:

بله خانم

فریبا و بهنام کجا هستن؟در ضمن غذا چی داریم؟

خانم رفتن کلاس یوگا،آقا هم تو اتاق کارشون هستن،ناهار هم قورمه سبزی داریم.

خیلی خب برام غذا رو گرم کن که خیلی گشنمه

چشم خانم


romangram.com | @romangram_com