#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_26
قرار بود هر موقع صدام کردن برم بیرن،چقددددددددددر مسخره دستور خانم بزرگه دیگه دوست داره همه چی سنتی باشه.
صدام که کردن با غرور و ژست خاصی پایین دامن لباسمو گرفتمو از پله ها رفتم پایین،فقط صدای کفش من بود که تو سالن منعکس می شد همه ساکت و مبهوت محو من شده بودن،برادرمونم اولش سرش پایین بود بعد که متوجه سکوت غیر عادی شد سرشو آورد بالا با دیدن من دیگه نتونست سرشو بندازه پایین،آآآآآآآآآآآآآآآآاخی ش حس می کنم خنک شدم این برادرو ضایع کردم.
صحنه ی خیلی جالبی بود نصف مبلا خانم چادری و آقایون ریش دار نشسته بودن و نصف دیگه خانما با لباسای باز و راحت و آقایونم همه ریشا سه تیغ و کراوات زده داشتم از خنده می ترکیدم.
مهریه 1370 تا به نیت سال تولدم شد بعدم بینمون صیغه ی محرمیت خونده شد ،زن عمو یه جعبه کوچیک داد دست برادر،درشو که باز کرد چشمام گرد شد خییییییییییلی خوشگل بود،دستمو گرفت بین دستاش،چقدر دستاش داغ وبزرگ بود!خیلی سریع انگشترو کرد تو دستم و دستشو پس کشید.
من که برام فرقی نداشت چه با صیغه چه بی صیغه راحتم این برادرمون ناراحت بود ولی از بعد خوندن صیغه همچین راحت شده بود آخه کاملا چسبیده بود به من،آب نمی بینه وگرنه شناگر ماهریه والا!
آخر شب که شد برادر بسیجی موند خونمون،انگار خیلی گرمش بود آخه هی با این دکمه آخر پیراهنش ور می رفت،آهان یادم رفت بگم چی پوشیده برادرمون،پیراهن کرم یقه دیپلمات که تا آخرین دکمشو بسته بود و داشت خفه می شد با کت و شلوار قهوه ای ولی خداییش هیکل روفرمی دارهاا
ولی مهمترین موضوعی که فهمیدم این بود که فریبا هم دست کمی از بهنام نداره چون اومد روبه من جوری که برادر هم بشنوه گفت:
عزیزم با علی جان برین اتاق استراحت کنید.
کاملا مشخص بود می خواد ما دو تا رو به هم نزدیک کنه .
من که برام مهم نبود ولی برادرمون زیادی داشت حرص می خورد چون صورتش یک دست قرمز شده بود حقم داره ٰبا یه دختر خوشگل و لوندی مثل من(حس می کنم زیادی متواضعم نیست؟) اونم تنها معلومه نمی تونه خودشو کنترل کنه،از یه طرفم با فریبا رودربایستی داشت شدید.
برای اینکه بیشتر حرصش بدم از جام بلند شدم و گفتم:
بفرمایید علی آقا
یه نگاهی به من انداخت وحشتناکٰ ،چشماش قرمز شده بود،ایییییییییییش خیلی خوشگل بود واسه من ریختشو اینجوریم می کنه!
تو یه حرکت از جاش بلند شد و رفت به سمت پله ها منم دنبالش راه افتادم ،وقتی سیدیم طبقه بالا برگشت سمتم و گفت:
اتاقتون کدومه؟
romangram.com | @romangram_com