#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_116
با بغض ساختگی برای اینکه علی رو تحت تاثیر قرار بدم گفتم:
از مادر گرامیت بپرس.
ننش هم چشم غره ای به من رفت و جریانو گفت.علی یه نگاهی به من کرد یه دفه دستشو انداخت دور کمرمو گفت:
مامان من از شما انتظار نداشتم پشت خانم منو خالی کنید و بزارید هر کی از راه رسید به عشق من توهین کنه.سارا حرف بدی نزد و واقعیت رو گفت در هر صورت هر کی خانممو نخواد منم نمی خوامش.
یه مکثی کرد و گفت:
romangram.com | @romangram_com