#ازدواج_با_احساسی_متفاوت_پارت_87

کشور سوئد بود فکر کنم که سارا بود.

من-به به میبینم که بالاخره یادی ازمن کردی..

سارا-نه که تو کردی؟

من-حالا که تو کردی وللش خوبی؟

سارا-اوهوم خوبم...دلم واست خیلی تنگیده

من- منم عزیزم...راستی حدس بزن که داخل بیمارستان با کی

همکارشدم؟

سارا-نمیدونم کی؟

من-میلاد.

نگاهی به میلی کردم که داشت با چشای ریز وکنجکاو بهم نگاه

میکرد.

سارا با صدای هیجانزده ای گفت:

-راست میگی؟

من که میدونستم سارا از سالها قبل عاشق میلی هستش ولی

وقتی میلاد برگشت ایران مدتی افسرده شد ولی بعدش یه طوری

رفتار کرد که انگار اونو فراموش کرده.

من-آره.

سارا-آهان

ازینکه اینقدر زود هیجانش فرو کش کرد متعجب شدم ولی چیزی

نگفتم یه خورده با هم حرف زدیم ولی اون سعی میکرد که دیگه در


romangram.com | @romangram_com