#ازدواج_با_احساسی_متفاوت_پارت_112
میلی-چون تا اونجایی که من میدونم شما به بچه علاقه ای نداری
من-تو غلط کردی این فکرو زدی
با صدای سرفه ی مصلحتی پرهام تازه متوجه اون شدم..
پرهام-پریسا اقا رو معرفی نمیکنی؟
خواستم جواب بدم که خود میلاد باهاش دست داد وخودشو معرفی کرد...وقتی پرهامم میخواست خودشو معرفی کنه میلاد گفت:
-دکتر جا ن معرفی نمیخواد کی دیگه دکتر معروف ومحبوب بیمارستانو نمیشناسه؟
بعدش رو به من گفت:
-تو با دکتر مهرزاد؟
من که تا اون خفه شده بودم گفتم:
میلاد پرهام پسر عممه-
بعدش رو به پرهام ادامه دادم:
پرهام ایشون دوست دوران دانشجوییم و همچنین الان همکارمه-
پرهام سری تکون دادولی فکر کنم از درون میخواست دو شقم کنه...چون اون موقع ها خیلی بدش میومد با پسرای غریبه صمیمی بشم...یه خورده با
میلاد حرف زدیم وقتی که اومدیم بیرون به طرف اتاق پریا رفتیم...
پرهام-همیشه اینقدر زود با پسرای غریبه صمیمی میشی؟
من-پسره غریبه چیه ...منو میلاد یه شش سالی میشه که با هم دوستیم.
پرهام که انگار از لحنم گرفتخ بود که دیگه دوست ندارم موضوعو ادامه بده،دیگه چیزی نگفت.
تقریبا نزدیک خونه بودیم...منو پرهام وبقیه برگشتیم فقط پویا به عنوان همراه پیش پریا موند...دیگه پرهام از میلاد چیزی نگفت البته بهتره چون
نمیدونم چه جوری بهش حالی کنم که میلاد جز یک دوست هیچ نقشی داخل زنگی من نداره.
********
romangram.com | @romangram_com