#ازدواج_با_احساسی_متفاوت_پارت_105

رفتیم داخل پارکینگ میخواستم سوار ماشین بشیم که گوشی رها زنگید.

رها-سلام آقا....نه نه دارم با پری میرم خونه....اااا کجایید؟؟...آهان باشه پس ما هم الان میایم...خدافظ عزیز.

من-کی بود؟

رها-آرمان بود با آقای شما کافی شاپ...بودن.گفت ما هم بریم پیششون.

من-باشه بریم.

*********

با رها رفتیم داخل کافی شاپ...آرمان وپرهامو دیدم که پشت یه میز چهارنفره نشسته بودن...رفتیم طرفشون.

رها-سللللاممممم بر آقایون خوشتیپ

بعدش رفت کنار آرمان نشست منم رفتم کنار پرهام نشستم.

من-سلام بچه ها

آرمان هم مثله خود رها گفت:

-سللللامممم به خانم ها

پرهام-سلام

رها-خوب حالا واسه چی گفتی ماهم بیایم؟

اینا رو داشت رو به آرمان میگفت..

آرمان-تقصیر منه که میخواستم بادی به کلتون بخوره...درضمن تو که نمیخوای ما رو بدزدن.

رها همون طور که داشت آیس پک آرمانو میخورد جواب داد:

-منظورت چیه؟

آرمان-بهتره به دوروبرت یه نگاهی بندازی که همه ی دخترا میخوان منو پرهامو قورت بدن.

رها-خوب انتظار داری چی کار کنم بلند شم رو به همشون چاقو بکشم و بگم:«آیییی نفس کش»...در ضمن تقصیر توئه چرا اومدین جایی که دختر


romangram.com | @romangram_com