#اعتراف_در_دقیقه_نود__پارت_78


خواستم براش توضیح بدم که گفت:

پاشوبریم

ازاینکه فکربدکرده بود برای یه لحظه مخم هنگ کرد وسرجام خشکم زد.

پاشوبریم یامنتظری شمارشو بگیری؟

این چی داشت می گفت؟ شماره ی کی؟ بلندشدم وباعصبانیت دنبالش به راه افتادم سوارماشین شدیم وحرکت کردیم.

بایدازخودم دفاع می کردم . کیان حق نداشت اینجوری قضاوت کنه . بااین فکر هرچه توان داشتم جمع کردم وگفتم:

شماباخودتون چی فکرکردید. فکر می کنید من کی هستم؟

شمابگید کی هستید؟

شماحق ندارید وقتی توضیح منو نشنیدید قضاوت کنید؟

واضح ترازاین.

درحالی که کارد می زدی خونم درنمیومد گفتم:


romangram.com | @romangram_com