#اعتراف_در_دقیقه_نود__پارت_53
آهی کشیدم وگفتم :
بگذریم توتعریف کن ببینم چیکار می کنی ؟
پری آب دهانشو قورت داد وگفت:
دارم آماده میشم برای ترم جدید . راستی می خوام برم فردا ثبت نام کنم میای باهم بریم ؟
باناراحتی نگاهی بهش کردم وگفتم :
نه من ثبت نام نمی کنم
باتعجب نگاهی بهم کرد وگفت:
نه دیگه واجب شد بهم بگی چی شده . تواین مدت چه بلایی به سرت اومده که ازخیردرس ودانشگاه هم گذشتی .
بعددستشو روی پیشونیم گذاشت وگفت :
نه واقعاً توتب داری وداری هزیون می گی دختر.
خاله که آخرحرفای پری روشنیده بود بانگرانی وارد اتاق شد وگفت :
تاراجون مریضی . تب داری ؟
romangram.com | @romangram_com