#استراتگوس_مرگ_پارت_62

- سیمبر دیدی چی شد؟ من... من سیما و سیامک رو کشتم.

سیمبر فقط سکوت کرد و پاسخی نداد. هورزاد با حرص گفت:

- نمی‌خوای چیزی بگی؟

- هرچی بگم شما گوش نمی‌دید و بازم خودتون رو مقصر می‌دونید.

هورزاد با دستانش کمی سرش را فشرد و گفت:

- قول میدم گوش بدم، حالا بگو.

- تقدیر الهی...

هورزاد میان حرفش پرید و با پوزخند گفت:

- تقدیر الهی؟ مسخره‌ست. من دو نفر از همراهام رو کشتم، این شد تقدیر الهی؟

- دیدید گفتم هرچی بگم بازم شما خودتون رو مقصر می دونید؟ به من گوش بدید ملکه‌ام.

سیمبر با سکوت هورزاد حرفش را ادامه داد:

- ببینید ملکه این تقدیر الهی بود که شما سیما و سیامک رو بکشید. این سرنوشت اونا بود و کسی نمی‌تونست جلوی این موضوع رو بگیره. در این راه ممکنه خون‌های زیادی ریخته بشه، باید قوی باشید. بهتون گفتم این آزمون الهیه که برای شما انتخاب شده. امیدوارم که از این آزمون سربلند بیرون بیاید!

romangram.com | @romangram_com