#استراتگوس_مرگ_پارت_21
- از روی نقش آتش روی گوشت فهمیدم؛ چون فقط ملکهی اعظم- که ملکهی آتش هم هست- چنین نشونی داره.
هورزاد سریع با موهایش گوش سمت راستش را پوشاند و گفت:
- دقیق بگو کی هستی؟
-گفتم که کیوانم، یکی از اشرافزادههای شهرت. الان هم برای ازدواج با دخترخالهام دارم میرم سرزمین یخی. خب بگو ببینم تو کجا داری میری ملکه؟
هورزاد نمیتوانست به راحتی به کسی اعتماد کند؛ به همین دلیل کوتاه گفت:
- دارم برای انجام کاری به سرزمین یخی میرم.
کیوان که از پاسخ کوتاه هورزاد متوجه شده بود ملکهاش نمیخواهد او بداند به چه دلیل به این سرزمین میرود، گفت:
- با هم بریم؟ به هرحال جفتمون تنهاییم.
هورزاد با فکر اینکه شاید خواست خداوند بوده است کیوان را ببیند گفت:
- باشه، با هم میریم.
کیوان لبخند خوشحالی زد؛ زیرا حوصلهی تنهایی سفرکردن را نداشت.
romangram.com | @romangram_com