#عشقی_برای_کشتن_پارت_86
_:سهیل...بچه ام....بچمون...
سهیل هم ناراحت سرشو انداخت پایین.نمیدونست چی بگه.
رزدقایقی به سهیل خیره شدو دستشو گذاشت رو شیکمش..حسش نمیکرد..بچه کوچیکشو حس نمیکرد. اشکش سرازیر شد.
سهیل به رز نگاه کردوگفت:رز...من وتو تازه اول راهیم...نا امید نشو، ما بازم میتونیم بچه دار بشیم، اینو دکتر گفت... پس ناامید نشو.
ولی رز همچنان داشت گریه میکرد. اولین بچشو از دست داده بود..نمیتونست ناراحت نباشه.
_:رز گریه نکن...منم ناراحت میشما...رز...من بهت قول میدم که کسی رو که بهت زده ودر رفته رو پیداش میکنم، بهت قول میدم.
رز نگاش کردو گفت:قول میدی واقعا؟ پیداش میکنی؟.
سهیل اشکاشو پاک کردوگفت:آره عزیزم...قول میدم.
رز کمی فکرکردو گفت:اون...اون...یه پژو مشکی بود، آره..پژومشکی...هیچ وقت فراموش نمیکنم.. پژو مشکی..
سهیل هم کمی فکردو یاد ماشین شاهین افتاد. ماشین شاهین هم یه پژو مشکی بود.
تو دلش گفت:آره..کار خودشه...شاهین، مطمئنم...ای نامرد...پس بالاخره کار خودتو کردی آره؟ هیچوقت نمیبخشمت...هرگز آشغال بی وجدان..
romangram.com | @romangram_com