#عشقی_برای_کشتن_پارت_66
مادرش اشک ریخت وگفت:باورم نمیشه...اون مثل دخترم بود...یعنی پشت این مهربونیاش آدمی هست که حاضره زندگی کس دیگه ای رو بخاطر یه هوس زودگذرنابودکنه؟..خدای من.
سهیل:هیچی سارا نمیشه...منم مقصرم قبول دارم، نمیخواستم با گفتن اینا ناراحتتون کنم ولی...بیشتر بخاطر شرکت اومدم تا بهتون بگم...تاپدر،نگذارید این قضیه پخش بشه.
مادر:پدرت مواظبه ولی تو...قبلش این دختره چشم سفیدوطلاقش بده...اصلا شاید بخاطر پول با تو ازدواج کرده باشه، از کجا معلوم؟.
سهیل:ولی مادرمن اول باید خوب بررسی کنم وتحقیق کنم تا ببینم رابطه رز با اون مرد چی بوده، بعد سنجیده تصمیم بگیرم.
پدر:منم موافقم...تو که درباره این دختر تحقیق نکردی...لااقل دراین مورد خوب تحقیق کن وفکر کن تا دوباره گند نزنی پسر، شرکت بامن..
سهیل:نگران نباشید پدر... سهیل توراه بود تصمیم گرفت از این به بعد بارز سرد رفتار کنه واین رفتارشوتا جایی که باعث عذاب رز میشه ادامه بده.
وقتی رسید خونه یه کلمه هم با رز حرف نزد. رز که منتظر سهیل بود تا بتونه از خودش دفاع کنه...سهیل یه چیز مهمی رو نمیدونست که رز حتماً میخواست بهش بگه.
رز:سهیل...صبرکن...بزار توضیح بدم..
سهیل برگشت سمتشو بااخم گفت:چه توضیحی؟...میخوای کاری که کردی رو توجیح کنی؟...من نمیخوام بشنوم.
romangram.com | @romangram_com