#عشقی_برای_کشتن_پارت_54
_:شوهرش چی؟ کامل بگو و خلاصمون کن.
_:میگم یه عکس از شوهر سارارو برداریمو من به رز نشون بدمو بگم که من فهمیدم تو با یه مرد متأهل دوست بودی...چطوره؟...فکر نمیکنی وقتش باشه که این مسئله رو بروش بیاریم؟.
شاهین فکری کردو لبخندی زدوگفت:اِ....آره،چرا به ذهن خودم نرسید؟...پس یه چیز دیگه....تو برو باهاش خوب باش...برین بیرونو حسابی باهاش خوش باشو تو خوشی یکدفعه ای این مسئله رو مطرح کن...اینجوری بهتره..نیست؟.
سهیل لبخندی زدوگفت:موافقم...ولی...عکس شوهر سارارو از کجا بیاریم؟.
_:من فردا قراره برم یه سر به مادروپدرمون بزنم.. میرم بین وسایل سارارو میبینم، یا توآلبوما،مادر هنوز آلبوم قدیمی ها رو نگه داشته.
_:پس بهم خبر بده.
_:باشه...وااای اگر نقشمون بگیره...ای کاش میشد من باشمو قیافه رزو ببینم...
سهیل همون روز رفت خونه وسعی کرد ادای شوهرای خوبو دوست داشتنی رو واسه رز دربیاره.
داشت شاد با رز صحبت میکرد. تو اتاقشون بودن.
سهیل:رفتمو خیلی جدی با شاهین حرف زدم...گفتم که من زن دارمو زنمو خیلی دوست دارم، میخوام از این به بعد با اون باشمو چند روزی رو مرخصی بگیرم، خودت میدونی وشرکت.
_:جدی؟...اون چی گفت؟.
romangram.com | @romangram_com