#عشقی_برای_کشتن_پارت_36

سهیل نزدیک شدو دست رزو گرفتو لبخندی زد...گفت:خیلی زیبا شدی گل رز.
رز لبخندی زدوگفت:توهم خوش تیپ شدی شیرین زبون.

سهیل پیشونی رز رو طولانی بوسید.
انگار برای یه لحظه یادش رفت برای چی داره با رز ازدواج میکنه..ته ته دلش نمیتونست انکار کنه که خوشحاله.. تور رزو انداخت رو صورتشو کلاه شنلشو انداخت سرشو باهم خارج شدن..
مادر سهیل اشک توی چشماش جمع شده بود...پدر سهیل هم اومدو رزو سهیل با ماشین خودشونو شاهینو پدرومادرش هم پشت سرشون تو ماشین خودشون، شاهین پشتشون هی داشت بوق میزد، با اینکه بخاطر انتقام بود این عروسی ولی میخواست شاد باشه..میخواست از عروسی لذت ببره.
رزو سهیل هم شاد بودن.. فیلم بردار هم بغلشون بودتو ماشینو داشت فیلم میگرفت.
سهیل:بالأخره مال هم شدیم، بالأخره اون روزی که منتظرش بودیم رسید...نه؟.
رز سری تکون دادوگفت:آره..من خیلی دوستت دارم سهیل، مواظبم باش.
سهیل لبخند رو لبش ماسید، یه لحظه عذاب وجدان بهش دست داد...ولی زود به خودش مسلط شدو لبخندی زدو گفت:آره عزیزم، من دیگه دارم همسرت میشم، باید مواظب هم باشیم..باورم نمیشه تا ساعتی بعد منو تو زنو شوهر میشیم.
_:آره، زن وشوهر میشیم. رسیدن به تالارو بعداز دستو جیغ وهورا رسیدن پای سفره عقد..همه خوشحال بودن... شاهین بیشتراز سهیل هیجان داشت تا زودتر رز بله رو بگه... شاهین بخاطر وابستگیش به سارا بیشتر از سهیل خواهان این انتقام بود...

romangram.com | @romangram_com