#عشقی_برای_کشتن_پارت_35
مادر:استراس داری؟. _:آره...یه کم.
مادرلبخندی زدوگفت: این طبیعیه...آخه اولین بارته...الان سهیل هم مطمئن باش مثل توئه.
رزهم فقط یه لبخند زد. مادر:تو هم مثل دختر خودمی... میخوام اینارو از الان بهت بگم.
_:ممنون مادر. _:خوبه...اگر هم مشکلی داشتی ویا اگر سهیل اذیتت کرد حتما به من بگو.
رز هم خندیدو گفت:حتماً مادر...حتماً. رز خوشحال بود که یه مادرشوهر خوب نصیبش شده بود.
مادر:خوبه...چقدر لباست بهت میاد... ماه شدی بزنم به تخته.
_:ممنون. سهیل هم با شاهین تو راه بودن. سهیل هم تو اون کت شلوار مشکی خوش تیپ شده بود.
شاهین:استرس که نداری شا دوماد؟.
_:نه بابا...چه استرسی...خوشحالم هستم تازه، میتونم هر جور که بخوام عذابش بدم...انتقام مرگ سارارو ازش میگیرم تا بفهمه نباید زندگی کس دیگه ای رو خراب کنه.
شاهین سری تکون دادو گفت:دقیقاً.
رسیدن دم آرایشگاه..پیاده شدنو زنگو فشردن..فیلم بردار هم آدماده بود تا لحظه خروج عروس رو فیلم بگیره. سهیل وارد شد، فیلم بردار هم پشت سرش..وقتی وراد شدو رز چرخید به سمت سهیل شکه شد...رز خواستنی شده بود، رز هم داشت به مردی که تا چند لحظه دیگه همسرش میشد نگاه میکرد...سهیل از نظرش واقعاً جذاب شده بود..از انتخابش راضی بود.
romangram.com | @romangram_com