#عشقی_برای_کشتن_پارت_31

رز دستاشو بهم کوبیدو گفت:جدی میگی؟...آخیش..خیالم راحت شد...چاییتو بخور.. سرد نشه.
_:رز...توچقدر دوستم داری؟...

رزپشت چشمی نازک کردوگفت:از اون سوالا بودااا...
_:جدی پرسیدم. رزچشماشو ریز کردو با یه حالت بامزه ای ادای آدمای متفکرو درآوردوگفت:اوووم...خیلی.. خیلی زیاد...تو چی؟.
_:منم خیلی...خیلی دوستت دارم. رز هم لبخندی زد...
سهیل:راستی...پدرم گفته اول قبل از ازدواج باید دنبال وسایل خونه باشیم ها.
_:من که آماده ام. _:بعد هم خونه میگیرم. _:من که خونه دارم..
_:میخوای داماد سرخونه بشم؟...درضمن من باید خونه مستقل واسمون بگیرم.
رزبا تعجب گفت:اجاره؟. _:نه بابا...واسه خودمون.
_:جدی؟...پولش رو یکدفه ای از کجا میدی؟ پدرت کمکت میکنه؟.

romangram.com | @romangram_com